گفتگوی تفصیلی با مادر شهید میثم نجفی
مادر شهید میثم نجفی میگوید: نماز مغرب که تمام شد، یک لحظه احساس کردم تمام جانم از پاهایم خارج شده و زانوهایم شل شد. نتوانستم نماز عشاء را بخوانم. پیش خودم گفتم خدایا، من چرا اینطور شدهام، حالم که خوب بود اما نمیدانستم همان موقع پسرم شهید شده است.
کد خبر: ۷۲۰۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۳
گفتگوی تفصیلی با همسر شهید میثم نجفی؛
زهره نجفی همسر شهید میثم نجفی میگوید: یک دفعه گفتم: «آقا میثم، در این موقعیت میخواهی بروی؟ اجازه بده بچه به دنیا بیاید.» که گفت: «زهره! دلت میآید این حرف را بزنی؟ دلت میآید حضرت زینب(س) دوباره اسیری بکشد؟» بعد از این حرفش دیگر هیچ چیز نگفتم.
کد خبر: ۷۰۸۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۷